شیطون بلا

نماز خواندن محمدامین

1391/5/31 15:47
490 بازدید
اشتراک گذاری

نزدیک یک ماه است که من و محمدامین با همدیگر نماز می خوانیم؛ هر موقع می گم که می خواهم نماز بخوانم، او هم سریعاً بلند می شود و وضو می گیرد تا با من نماز بخواند.

محمدمیثم هم گاهی به قافلۀ نمازگزاران اضافه می شود؛ البته با همان حالات شلوغی -آویزان شدن به من و مادر و برادر؛ برداشتن مهر و در آوردن جیغ محمدامین؛ ضرب و شتم به من(از آنجایی که می داند ما سر نماز خلع سلاح هستیم)- عذابی برای ما درست می کند و تمام تمرکز نمازی که نبوده را از بین می برد!

محمدامین اصرار می کند که نماز را بلند بخوانم تا او هم تکرار کند. من هم بلند می خوانم ولی اوج مصیبت زمان اقامه کردن نماز ظهر و عصر بود که باید آهسته می خواندم؛ البته با توضیحاتی که به او دادیم متوجه شد که حمد و سورۀ نماز ظهر و عصر باید آهسته بخوانیم.


پ ن١: برای نماز از عطر استفاده کرده و به بچه ها هم تعارف می کنم و خیلی استقبال می کنند.

پ ن٢: محمدامین جانماز زیبایی دارد که در تشویق او بسیار مؤثر بوده است.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به شیطون بلا می باشد