آب بازی؛ بهانه ای برای حمام
امروز ظهر محمد امین و میثم حوصلشون سر رفته بود و همش با هم گلاویز میشدن. بهشون گفتم اگه دعوا نکنید باهم میریم آب بازی یه دفعه صدای هورا تو فضای خونه پیچید؛ میثم بلا که از قضیه بو برده بود گفت به یه شرط گفتم چه شرطی؟ به شرط اینکه شامپو نزنی منم داستان مو ومیکروب که البته ساخت ذهنی خودمه رو براش گفتم و اونهم قبول کرد،بعد از حمام هردو منتظر بابایی بودن که موهاشون بو کنه و به به عجب بوی خوبی میده بگه!!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی